وفاق با این جماعت ناممکن است
فیلم اعتراض دو سه نفر از مخلوقات خدا به مسئول ارشاد بوشهر حالم را خراب کرد. نه این که کار خاصی کرده باشند. نه. فقط رفته اند داخل اتاق مدیر و از او سئوال کرده اند که چرا مجوز برپایی فستیوال کوچه را صادر کرده است. از این شاهکارشان فیلم هم تهیه کرده اند و پخش کرده اند در فضای مجازی. بنده خدا آقای زندویان هم که فکر می کرده با مشتی آدم معقول مواجه است سعی کرده به آن ها توضیح بدهد که روال قانونی کار چه بوده. فکر می کنید چه پاسخی شنیده؟ :«شما چه مجبور بوده اید و چه نبوده اید بالاخره مجوز این «فحشا» را صادر کرده اید». دقیقا با همین ادبیات.
جشنواره فیلم فجر و دلار صد و پنجاه هزار تومانی
قرار بود نکاتی را درباره چهل و سومین جشنواره فیلم فجر عرض کنم. خلف وعده نکردم. راستش را بخواهید نوشتم. درباره مدیریت جشنواره و فضای جشنواره و افتتاحیه و اختتامیه و فیلم هایی که سرشان به تنشان می ارزید و فیلم هایی که اصلا در حد و اندازه جشنواره نبودند و باقی قضایا. اما بعدش فکر کردم اصلا جای این حرف هاست؟
چرا می ترسیم از حماس دفاع کنیم
حقیقت و انصاف این است که من و امثال من درباره غزه کم کاری کرده ایم. کاری که از دستمان برنمی آمده اما در حد همین چند خط نثر و شعر هم دریغ ورزیده ایم. علتش البته بر همه اهل بشارت روشن است اما برای آن دسته از دوستانی که نمی دانند عرض می کنم که مهم ترین علت این پرهیزِ اختیاری «ترس» است.
ناگفته هایی از لایحه حجاب و عفاف
از دیروز با خودم فکر می کنم اگر فردا روزی بخواهند درباره مجلس کنونی شورای اسلامی قضاوت کنند چه خواهند نوشت؟ یعنی اگر فردا روزی که همه ما روی در نقاب خاک بکشیم و دیگر نه نشانی از جبهه پایداری باشد، نه نشانی از سردار قالی باف. نه نشانی از صاحب این قلم باشد و نه نشانی از روزنامه نگاران سیاه نمایی که بخواهند خدمات صادقانه مسئولان وقت را زیر سئوال ببرند، یک نفر پیدا شد و دلش خواست درباره همین روزها چیزی بنویسد، چه خواهد نوشت؟